دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 61 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 30 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش نیمرخ روانی و شخصیت
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
روانشناسان برای کلیت افراد و تفاوت های فردی اهمیت خاصی قائل هستند و کلیت روان فرد را یکی از معیارهای شناسایی تفاوت های بین افراد می دانند. به منظور شناخت کلیت روان افراد و تفاوت های فردی از مفهوم نیمرخ روانی و همچنین شخصیت استفاده می کنند. اگرچه روانشناسان شخصیت وجود شباهتهای بین افراد را قبول دارند، توجه آنها بیشتر به تفاوتهای افراد معطوف است. چرا عده ای موفق و عدهای ناموفق هستند؟ چرا برداشت های افراد از امور متفاوت است؟ تنوع استعدادها ناشی از چیست؟ چرا عدهای به بیماری های روانی دچارند ولی دیگران در همان شرایط سالمند؟ هر انسان و رویدادی در نوع خود منحصر به فرد است. با وجود این، بین بسیاری از انسان ها و رویدادهای زندگی آنها آن قدر شباهت وجود دارد که میتوان نکات مشترکی را در نظرگرفت و درست همین الگوهای رفتاری است که روانشناسان شخصیت در پی درک آن هستند (پروین، 1381). نظریههای شخصیت از زمان یونان باستان آغاز شده است و از آن زمان تاکنون نظریههای گوناگونی با گرایش ها و زمینههای تفاوت شخصیت انسان عرضه شده است. بنابراین، بدیهی است که با توجه به زمان و شخصیت خود روانشناس، از شخصیت تعاریف متفاوتی ارائه شود که هر یک از این تعاریف بر رفتارهای متفاوتی تکیه دارد و روش های مختلفی را اقتضاء میکند. این تعاریف ممکن است عینی تر و یا انتزاعی تر باشد. تعاریف میتوانند رویدادهایی را تشریح کنند که در درون افراد میگذرد و یا چگونگی تعامل آنها با یکدیگر را مدنظر قرار میدهند. همچنین میتوانند عاملی را توصیف کنند که مستقیماً قابل مشاهده است و یا از آن استنباط میشود و ممکن است خصوصیاتی را تشریح کنند که از آن عده ای خاص باشد و یا به توصیف ویژگیهایی بپردازند که اکثریت یا همه افراد را مربوط میشود. در تعریف شخصیت باید چند نکته را در نظر گرفت:
1) هر فردی از نظر ویژگی های شخصیتی یگانه و بی همتاست (هیچ دو فردی از نظر خلق و علایق و رفتار کاملاً مشابه نیستند).
2) افراد در همه موقعیت ها به شیوه یکسانی عمل نمیکنند یعنی رفتار شخص ممکن است از موقعیتی به موقعیت دیگر متفاوت باشد.
3) گرچه هر فرد یگانه و بی همتاست اما در رفتار آدمی وجه اشتراک قابل ملاحظهای وجود دارد (هر چند در جزئیات رفتار آدمی تفاوتهای دیده میشود بیشتر مردم الگوهای رفتاری نسبتاً ثابتی دارند) (گروسی و همکاران، 1380).
2-7-1- نظریه مک کری و کوستا درباره ابعاد شخصیت بهنجار
نظریه مک کری و کوستا درباره ابعاد شخصیت یک دیدگاه جدیدی است که در آن بر وجود پنج بعد برای شخصیت تاکید شده است. الگوی پنج عاملی فرض میکند که شخصیت بهنجار مفهومی چند بعدی است که در مجموع از پنج بعد اساسی تشکیل یافته است (مک کری و کوستا، 1381).
نوروزگرایی: وجود نوروزگرایی مانع سازگاری افراد می شود. در مردان دارای نمرات بالا در نوروزگرایی مستعد داشتن عقاید غیرمنطقی هستند و کمتر قادرند تکانش های خود را کنترل کرده و خیلی ضعیف تر از دیگران با استرس کنار می آیند. افرادی که نوروزگرایی پایینی دارند دارای ثبات عاطفی بوده و معمولاً آرام، معتدل و راحت هستند و قادرند که با موقعیت های فشارزا بدون آشفتگی یا هیاهو روبرو شوند (گروسی، 1380). و دو عامل روان رنجورخویی و روانپریشی با ناراحتی های روانشناختی مرتبط هستند (کاویانی، 1382).
برون گرایی: برون گراها دارای ویژگی هائی چون: ریسک پذیری، فعالیت بالا، هیجان خواهی، ماجراجویی، شاد خویی، شوخ طبعی، سرزندگی ، با انرژی و پر حرف هستند. و معمولاً به عنوان اشخاص خونسردی توصیف میشوند که نمیتوانند احساسات شان را به اندازه درونگراها کنترل کنند. مشخص شده است که سطح بالای برون گرایی و سطح پایین روان رنجورخویی با رفتارهای سازگار و سلامت روانشناختی مرتبط می باشد (شولتز و شولتز، 1386).
تجربه پذیری (انعطاف پذیری): عناصر انعطاف پذیری شامل تصور فعال، احساس زیبا پسندی، توجه به احساسات درونی، تنوع طلبی، کنجکاوی ذهنی و استقلال در قضاوت می باشد. افراد منعطف هم درباره دنیای درونی و هم درباره دنیای بیرونی کنجکاو هستند و زندگانی آنها از لحاظ تجربه غنی است. آنها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزش های غیر متعارف بوده و بیشتر و عمیق تر از اشخاص غیرمتعارف هیجان های مثبت و منفی را تجربه می کنند (گروسی، 1380).
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 58 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 19 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش توانبخشی
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
ﻃﺒﻖﮔﺰارش ﺳﺎزﻣﺎن ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺑﻬﺪاﺷﺖ(WHO) ﻳﺎ ﺣﺪود 10درﺻﺪ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺟﻬﺎن(650 میلیون نفر) دﭼﺎر ﻧﻮﻋﻲ ﻣﻌﻠﻮﻟﻴﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪﻛﻪ ﻧﺰدﻳﻚ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺳﻮم آن ﻫﺎ راﻛﻮدﻛﺎن ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲدﻫﻨﺪ، ﻳﻌﻨﻲ اﻧﺴﺎن ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ در آﻏﺎز زﻧﺪﮔﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻚ ﻋﻤﺮ ﺑﺎ ﻣﻌﻠﻮﻟﻴﺖ در اﻳﻦ ﺟﻬﺎن ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﻧﺪ ﺑﺮای ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی از ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻣﻌﻠﻮﻟﻴﺖ و درﻣﺎن ﻛﻮدﻛﺎن ﻣﻌﻠﻮلﺑﺎﻳﺪ ﻫﺮﭼﻪ زودﺗﺮاﻗﺪاﻣﺎت ﺗﻮانﺑﺨﺸﻲ را آﻏﺎز ﻛﺮد؛ ﭼﺮا ﻛﻪ ﺗﺄﺧﻴﺮ در ﺷﺮوع اﻗﺪاﻣﺎت ﺗﻮان ﺑﺨﺸﻲ، از اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ آنﻫﺎ ﻣﻲ ﻛﺎﻫﺪ.
بطور کلی درمان و توانبخشی هر معلولیت یا بیماری 4 مرحله اصـلی دارد. ایـن مراحـل عبارتنـد از: شـناخت سلامت و بیماری، تشخیص صحیح بیماری، شروع درمان، پیگیـری و پیـروی از برنامه های درمانی. برای حصول موفقیت در درمان، مشارکت و پیروی موثر بیمار/مراقب از برنامه درمان امری ضروری است. موفقیت برنامه های توانبخشی و پیشرفت درمانی کودکان معلول به عوامـل متعـددی بسـتگی دارد؛ از جملـه مهمترین این عوامل، تشخیص و شروع به موقع درمان و پیروی والدین از برنامه های درمانی فرزنـد خـویش است. پیروی والدین به تبعیت آنهـا از دسـتورات تـیم توانبخشـی در انجـام صـحیح تمرینـات و طبـق تعـداد دفعات توصیه شده، قبول محدودیت هایی که در درمان با آن روبرو می شوند، از پیش تعیین کردن جلسات درمان و حضور مرتب در جلسات درمان اطلاق می شود (علی آبادی،1388).
درگیر شدن مراقبان در درمان کودکان معلول از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است، دسـتیابی بـه اهـداف را تسریع می کند و احتمال بهبود عملکرد حرکتـی کودکـان معلـول را افـزایش میدهـد . تحقیقـات انجـام گرفته در حوزه توانبخشی نشان می دهند که حضور مرتـب در جلسـات درمـان از پـیش تعیـین شـده، نقـش اساسی در حصول نتایج مطلوب درمانی و ارتقاء کیفیت زندگی فرد معلول ایفا می کند. از سوی دیگـر مشارکت و پیگیری خانواده باعث می شود دید ارائه کنندگان خدمت به کارشان تغییرکرده، رویکرد ایشـان در ارائه خدمت تغییر کند و رویکرد خانواده نیز درباره درمان تغییر نمایدکـه همـه ایـن تغییـرات مـی تواننـد پیامدهای بهتر درمانی را برای کودک به ارمغان آورند (علی آبادی،1388).
تعریف توانبخشی:
قبل از سال1981 و اعلام دهه معلولین (1983-1992) توسط سازمان ملل متحد (U.N)، تعریف هایی که از توانبخشی به عمل می آمد، غالبا به عنوان یک مساله پزشکی محسوب می شد و اغلب مبادرت به مشخص کردن اقداماتی می کرد، که فرد را قادر به کار و ادامه زندگی می نمود. تعریف سازمان بهداشت جهانی (WHO) ، که در سال 1969 توسط یک گروه کارشناسی از توانبخشی ارائه شد و از آن به عنوان متداول ترین تعریف نامبرده می شود، دلالت بر آن دارد. در این تعریف آمده است « توانبخشی عبارت از مجموعه ای از خدمات و اقدامات هماهنگ پزشکی، آموزشی، حرفه ای و اجتماعی است که برای بازتوانی فرد معلول و ارتقای سطح کارایی او در بالاتراین حد ممکن به منظور دستیابی به یک زندگی مستقل در جامعه عرضه می گردد». ولی به تدریج توانبخشی شامل این واقعیت می شود، که در فراسوی شرایط جسمی یا روانی که مانع کارایی یک فرد ناتوان می شود، نیازها و توانایی های دیگر نیز نهفته اند. اخیرا علاوه بر شخص ناتوان به محیط اجتماعی که شخص مزبور در آن زندگی می کند، توجه زیادی مبذول داشته اند. زیرا این محیط اجتماعی است که تا حد زیادی تعیین کننده عواقب ناتوانی است. از این رو سازمان بهداشت جهانی (WHO) در سال1981 تعریف دیگری از توانبخشی ارائه داد که آسان کردن « سازگاری اجتماعی» در آن لحاظ شده است و بدین شرح می باشد: « توانبخشی عبارت است از فرایندی هدف گرا که دارای محدودیت زمانی که هدفش توانا ساختن یک شخص دارای اختلال برای رسیدن به یک سطح ذهنی، جسمی، اجتماعی و کارکردی مناسب است. در این راه اورا برای تغییر دادن زندگی اش با ابزارهایی مجهز می سازد، توانبخشی شامل اقداماتی است که فقدان کارکرد را جبران می کند( برای مثال به وسیله کمک های فنی) و همچنین شامل اقداماتی است که ساز گاری اجتماعی را تسهیل می نماید»( کریمی درمنی، 1385).
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 57 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 19 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش نظری خانواده
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
خانواده در لغت به معنی خاندان، دودمان و اهل خانه است و طبق تعریف قانون مدنی ایران، خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است و عبارت است از زن و شوهر و فرزندان تحت سرپرستی آنها،که باهم زندگی میکنند و تحت ریاست شوهر و پدر هستند (آقابیگلوئی و همکاران،1380). خانواده در مفهوم اختصاصی آن یک گروه اجتماعی است که در آن به روابط جنسی زن و مرد مشروعیت داده میشود، تولید مثل به شیوه مشروع امکان پذیر می گردد. در مقابل جامعه از نظر مراقبت و رشد فرزندان مسئول است.گونه های خاص مستحکمی از احساسات و عواطف ایجاد و تقویت می گردد و بالاخره اینکه یک واحد اقتصادی و حداقل مصرفی است (محسنی،1375).
به طور کلی در فرهنگ های مختلف نظرات درباره اینکه یک خانواده چیست و ساختار آن باید چگونه باشد متفاوت بوده و همواره در تغییر است. ایالات متحده خانواده را به صورت:"گروهی متشکل از دو یا چند نفر که از طریق تولد، ازدواج یا فرزند خواندگی با یکدیگر مرتبط شده و در یک منزل باهم زندگی می کنند" تعریف کرده است.گلدنبرگ(1993)، بحث راجع به خانواده ها را فراتر از این دانسته و نوشته است که خانواده ها از حیث سازمانی، سیستم های عاطفی پیچیده ای هستند که سه یا حتی امروزه چهار نسل را در بر می گیرند و وجه ممیزه آن با سایر نظامهای اجتماعی در عاطفه، وفاداری و استمرار عضویت آن است (بهاری، 1379).
سالوادور مینوچین(1974)که پیشگام خانواده درمانی ساختی است خانواده را مکمل جامعه می داند و ابراز می دارد که خانواده سیستمی است که عملکرد آن از طریق الگوهای مراوده ای صورت میگیرد، او عقیده دارد که ارگانیسم خانواده بیش از پویائی های زیستی _ روانی یکایک اعضایش است. در دیدگاه سیستمی، خانواده موجودی است که اعضا و اجزاء آن باهم تغیییر می کنند و به هنگام انحراف، برای حفظ تعادل خود فعال می شوند. طبق این تعریف اولا رفتار اعضا خانواده تابعی از رفتار سایر اعضا خانواده است و در ثانی خانواده هم مانند هر سیستمی متمایل به حفظ تعادل است، در این تعریف بر تعامل متقابل اعضا تاکید شده است (بهاری،1379).
گونه های خانواده
از مدتها قبل جامعه شناسان و طی نیم قرن اخیر روانشناسان به تقسیم بندی و توصیف خانواده ها علاقمند بوده اند. خانواده را می توان از ابعاد گوناگون مورد مطالعه قرار داد. از نظر کاربردى که در دانشهاى مختلف دارد، خانواده را به دو صورت "زیستی" (گروه متشکل از پدر و مادر و فرزندان) و "آماری" (افرادى که با هم در زیر یک سقف زندگى مىکنند و دور یک سفره غذا مىخورند و اقتصاد مشترک دارند) تقسیم مىکنند.
خانواده از دیدگاه کارکردى که برعهده دارد به دو شکل "جهتیابی" (خانوادهاى که کودک در آن به دنیا مىآید و بزرگ مىشود و گرایشها و سوءگیرىهاى خود را از آن کسب مىکند) و "فرزندزائی" (خانوادهاى که زن و شوهر و فرزندان آنان تشکیل مىشود و کارکرد اصلى آن تولیدمثل است) تقسیم مىگردد. از نظر شیوه معیشت و نحوه زندگی، خانواده به سه شکل شهری، روستائی و عشایری تقسیم مىشود که در عین وجود تشابهات فراوان بین اشکال متفاوت خانواده در این سه قلمرو، از دیدگاههاى مختلف تمایزهائى نیز میان آنها وجود دارد.
از نظر ساخت خانواده و روابط افراد در درون آن، انواع چهارگانه ی زیر قابل تشخیص است:
۱. خانواده هستهاى خانواده هستهای یا خانواده زن و شوهرى، خانوادهاى است مرکب از یک زن و یک مرد با تعدادى فرزندان ازدواج نکرده. در خانواده هستهاى حداکثر دو نسل وجود دارد و از نظر قدرت تصمیمگیرى ممکن است مستقل، نیمه مستقل و وابسته به شبکه خویشاوندى و خانواده گسترده باشد.
۲. خانوادهگسترده: خانواده گسترده یا خانواده توسعه یافته، خانوادهاى است که از یک زن و مرد اصلی، فرزندان ازدواج کرده و نکرده آنان، همسر و کودکان فرزندان ازدواج کرده و خویشاوندان و وابستگان دیگر تشکیل مىشود. خانواده گسترده معمولاً شامل دو یا چند هسته زناشوئى است و در آن بیش از دو نسل زندگى مىکنند. خانواده گسترده انواع زیادى دارد که نمونه رایج آن در ایران "خانواده پدرى توسعه یافته" است.
13. Extended
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 54 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 26 |
پیشینه نظری پژوهش عقب ماندگی ذهنی
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
عقب ماندگی ذهنی اختلالی که از کودکی نمایان می شود. با عملکرد عقلانی زیر متوسط (هوشبهر 70 یا کمتر) مشخص می شود. تقریبا 1 درصد جمعیت به عقب ماندگی ذهنی مبتلا هستند و در مردان شایع تر است. عقب ماندگی ذهنی اصطلاح کلی است که درجات گوناگون عملکرد عقلانی و رفتار انطباقی را در بر می گیرد، که در سیستم طبقه بندی انجمن نارسایی ذهنی آمریکا انعکاس یافته و در سیستم نام گذاری روان پزشکی وارد شده است (سادوک و سادوک، 2007، ترجمه رضایی، 1392).
ملاک های تشخیصی DSM-IV-TR برای کم توانی ذهنی
الف) عملکرد هوشی بسیار کم تر از متوسط: بهره هوشی تقریبا 70 یا کمتر در یک آزمون هوش انفرادی
نمرات آزمون هوش: اولین مولفه در ملاک های DSM-IV-TR مستلزم برآورد کردن هوش است حدود دو سوم جمعیت، نمرات هوشبهر بین 85 و 115 کسب می کنند. اشخاص دارای نمره پایین تر از 70 تا 75، دو انحراف معیار پایین تر از میانگین جمعیت ،واجد ملاک عملکرد عقلی عمومی بطور معنا دار زیر متوسط هستند. تقریبا 3 درصد جمعیت در این مولقه قرار می گیرند.
ب) تقایص یا تخریب های همزمان در عملکرد انطباقی موجود (یعنی کارایی فرد در برآوردن معیارهای مورد انتظار در سن یا گروه فرهنگی او) حداقل در دو زمینه زیر: ارتباط، مراقبت از خود، زندگی روزمره، مهارت های اجتماعی بین فردی، استفاده از منابع جامعه، خود گردانی، مهارتهای تحمیلی علمی، کار، فراغت، بهداشت و ایمنی
پ) شروع قبل از 18 سالگی (سادوک و سادوک، 2007، ترجمه رضاعی، 1392).
2-2-3- ویژگی های عقب ماندگی ذهنی
افراد مبتلا به عقب ماندگی ذهنی، علاوه بر نارسایی هایی عقلانی، در قابلیت های گوناگونی که به سازگار شدن با زندگی روزمره مربوط می شوند، اختلال قابل ملاحظه ای دارند. برای مثال، آنها فاقد مهارت های اجتماعی یا قضاوت هستند، در برقراری ارتباط مشکل دارند، یا نمی توانند از خودشان مراقبت کنند بسیاری از افراد عقب مانده ذهنی برای مراقبت شغلی و سلامتی به دیگران وابسته هستند. عقب ماندگی ذهنی یک وضعیت و حالت ذهنی خاص است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و هنگام تولد و یا پس از تولد کودک پدید آید، عقب ماندگان ذهنی افرادی هستند که به علت وقفه یا کمبود رشد ذهنی در شرایط عادی قادر به استفاده مطلوب از برنامه های معمولی آموزش و پرورش، سازگاری اجتماعی و تطبیق با محیط نمی باشند. تعریفی که از نظر اکثریت قریب به اتفاق مجامع علمی و صاحب نظران روانشناسی مورد قبول می باشد تعریفی است که از سوی انجمن آمریکایی عقب ماندگی ذهنی ارائه شده: «عقب ماندگی ذهنی سطحی از عملکرد هوش عمومی است که میزان آن بطور معنادار (دو انحراف معنادار) پایین تر از میانگین بوده و همزمان با نقایصی در رفتار سازشی (سازش یافتگی های فردی و اجتماعی) همراه بوده و در دوران رشد (تشکیل نطفه تا 18 سالگی) ظاهر می گردد» (گنجی، 1392).
2-2-4- عقب مانده ذهنی آموزش پذیر
عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر افرادی هستند که بهره هوشی آنان 70-50 می باشد و قادر به فراگیری حداقلی از اطلاعات عمومی و درس های رسمی کلاس از قبیل خواندن و نوشتن و حساب کردن و مهارت های مناسب شغلی بوده و می توانند در اداره زندگی خود از تحصیل خویش بهره مند شوند. این افراد از لحاظ دانستن لغات ضعیف اند، مفاهیم را خود درک نمی کنند، آموزش کلامی عادی ندارند و از لحاظ عاطفی واکنش های لازم را بدست نمی آورند. کودک عقب مانده ذهنی آموزش پذیر به دلیل اینکه رشد وتحول او کمتر از متوسط است،در استفاده از برنامه های مدارس ابتدایی عادی ناتوان است. لیکن او می تواند ظرفیت یادگیری خود را در سه زمینه تکامل بخشد.
. American Assoctuon On Mental Retadstion
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 90 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
پیشینه ومبانی نظری پژوهش تعهد
قسمتی از مبانی نظری متغیر:.
سالانسیک تعهد را حالتی میداند که در آن فر د با اعمال خویش و از طریق این اعمال اعتقاد مییابد که به فعالیتهایش تداوم بخشد و مشارکت خود را در انجام دادن آنها حفظ کند، یعنی تعهد زمانی واقعیت مییابد که فرد نسبت به رفتار و اقدامات خود احساس مسئوولیت و وابستگی کند (مدنی و زاهدی، 5:1387).
تعریف تعهد سازمانی
تعهد سازمانی مانند مفاهیم دیگر رفتار سازمانی به شیوه های متفاوت تعریف شده است. معمولی ترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است که تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی به سازمان در نظر میگیرند. براساس این شیوه ، فردی که به شدت متعهد است هویت خود را از سازمان می گیرد، در سازمان مشارکت دارد و با آن در میآمیزد و از عضویت در آن لذت میبرد (ساروقی ، 1375). پورتر و همکارانش (1974) تعهد سازمانی را پذیرش ارزشهای سازمان و درگیرشدن در سازمان تعریف میکنند و معیارهای اندازهگیری آن را شامل انگیزه، تمایل برای ادامه کار و پذیرش ارزشهای سازمان می دانند.چاتمن و اورایلی (1968) تعهد سازمانی را به معنی حمایت و پیوستگی عاطفی با اهداف و ارزشهای یک سازمان، به خاطر خود سازمان و دور از ارزشهای ابزاری آن (وسیله ای برای دستیابی به اهداف دیگر) تعریف میکنند (رنجبریان، 1375).
تعهد سازمانی عبارت از نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمان (نه شغل ) است که در آن مشغول بهکارند. در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان خود را مورد شناسایی قرار می دهد (غیاثی ،1390).
شلدون (1971) تعهد سازمانی را چنین تعریف میکند :نگرش یا جهت گیری که هویت فرد را به سازمان مرتبط یا وابسته می کند.کانتر نیز تعهد سازمانی را تمایل عاملان اجتماعی به اعطای نیرو و وفاداری خویش به سیستم هایاجتماعی می داند. به عقیده سالانسیک (1977) تعهد حالتی است در انسان، که در آن فرد با اعمال خود و از طریق این اعمال اعتقاد مییابد که به فعالیتها تداوم بخشد و مشارکت مؤثرخویش را در انجام آنها حفظ کند. تعهد نوعی وابستگی عاطفی و تعصبآمیز به ارزشها و اهداف سازمان میباشد، یعنی وابستگی به نقش فرد در رابطه با ارزشها واهداف و به سازمان است. به نظر لوتانزو شاو (1992)، تعهد سازمانی به عنوان یک نگرش عبارتست از تمایل قوی به ماندن در سازمان، تمایل به اعمال تلاش فوق العاده برای سازمان، اعتقاد قوی به پذیرش ارزشها و اهداف (خسروی ، 1387).
وجه اشتراک تعاریف بالا این است که تعهد حالتی روانی است که رابطه فرد را باسازمان مشخص کند، تصمیم به ماندن در سازمان یا ترک آن را به طور ضمنی در خود دارد (زارعی متین، 1392؛).
تعهد سازمانی یکی از موضوعات مهم مدیریت رفتار سازمانی است که اخیراً مطالعات زیادی را به خود معطوف نموده است، نه تنها مطالعاتی که مستقیماً در ارتباط با ایجاد تعهد و نتایج آن، انجام گرفته بطور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است، بلکه در اغلب مطالعاتی نیز که تأکید اصلی آنها بر تعهد نبوده است نیز، تعهد را به عنوان یک متغیر مد نظر قرار داده اند و این موضوع هم از جنبه عملی و هم از جنبه نظری مورد توجه زیادی قرار گرفته است. تعهد یک موضوع پیچیده و چند بعدی است ، بنابراین تعهد می تواند انواع متفاوتی داشته باشد و لازم است که در مطالعات مشخص شود که کدامیک از انواع تعهد مد نظر می باشد. از طرف دیگر تعهد در قلمرو وسیعی مورد مطالعه قرار گرفته است از جمله تعهد کارکنان به کارفرما یا تعهد سازمانی، تعهد به اتحادیه ها، تعهد به مشتری، تعهد به کار، تعهد به افراد و تعهد به خود( رنجبریان، 1375).
2-3-2. تعهد سازمانی از دیدگاه اسلام
خداوند در قرآن کریم مومنان به را به وفای به عهد و پیمانها مورد خطاب قرار میدهد (سوره مائده، آیه 1) و یکی از چیزهایی که در روز قیامت از انسان بازخواست میشود همین پیمانها و وعدههاست (سوره اسراء، آیه 34).
تعهد اسلامی احساس مسئولیت درونی در قبال انجام وظایف محوله و پیآمدهای آنهاست که ناشی از ایمان و اعتقادات الهی است. به همین لحاظ داشتن فرهنگی اسلامی نوعی تعهد ایجاد میکند که افراد خویش را ملزم به پاسخگویی در قبال دستورهای پروردگار و دین مبین اسلام میبیند. صرف نظر از وجود قوانین و مقرارت یا ناظر بیرونی به انجام دادن کارها از روی مسئولیت همت میگمارد و جلب رضایت حق تعالی را سرلوحه تلاش خویش قرار میدهد و اختیار تفویض شده به خویش را امانت الهی میداند، که باید براساس عهد و پیمانی که پذیرفته است به خوبی به سر منزل مقصود برساند (غیاثی ،1390؛).
nt